بازدید امروز : 95
بازدید دیروز : 153
رنجنامه های دهه هفتاد/26
از حسینیه حاج همّت تا هیأت طلافروشان(درد دل مکتوب یکی از بسیجیان اکیپ تفحّص)/1
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست و برادرم، آقای ... سلام
بنده نه اهل قلم و نگارش هستم و نه اصلاً با نامه نویسی و این جور کارها، میانه خوبی داشته ام
نه عزیز، والله مشوق من برای سیاه کردن این کاغذها فقط به این دلیل است که فکر کردم این چند خط دردل، اگر توی این سینه تنگ بماند خفه ام می کند؛ برای همین این چند خط را خطاب به شما می نویسم که فکر می کنم درد کشیده ای.
بنده در پادگان تهران، لشکر 27 حضرت رسول(ص) مشغول خدمت بودم و وقتی اعلام کردند برای گروه تفحّص احتیاج به راننده آمبولانس دارند، داوطلب شدم و اینطور بود که دست روزگار، ما را به پادگان سردار غریب دو کوهه، «حاج احمد متوسلیان» رساند ...
برادر جان! هیچ میدانی که دو کوهه الان در معرض ویرانی کامل است؟
حتماً می دانی علی رغم تأکیدات صریح «آقا» برای حفظ دو کوهه، به عنوان میراث فرهنگی دوران دفاع مقدّس و با وجود اوامر مکرّر فرماندهی محترم لشکر -حاج اقا کوثری - که باید دو کوهه را برای زیارت خانواده های شهدا، جانبازان و رزمندگانِ لشکر حتی از دوران جنگ هم آبادتر نگه داریم، این پادگان(یا به قول شما در مقالات خودتان «دروازه عشق آباد جبهه») روز به روز و ویران تر و درهم شکسته تر می شود!
کندوهای دو کوهه، همان ساختمان های سیمانی پنج طبقه که مأمن شهدای لشکر در طول 8 سال جنگ بودند، حالا از خرابه های تخت جمشید، داغان تر هستند.
باز خوش به حال خرابه های کاخ شاهان هخامنشی که هزار تا غمخوار از سازمان حفظ میراث فرهنگی گرفته تا وزارت ارشاد و سازمان جهانگردی و... دارند، اما دو کوهه چه؟! ظاهراً هیچکس در غم آن نیست.
آخر اگر دو کوهه با غفلت ما از این هم که هست ویرانه تر شود و از دست برود، چطور خواهیم توانست به نسل به قول تو «انقلاب و جنگ ندیده» جوان کشور نشان بدهیم که منزلگاه پرستوهای عاشق و آخرین قدمگاه شهیدان آن 8 سال دفاع مقدس، چگونه جایی بوده است؟!
بلی، این است وضع دو کوهه ...
ادامه دارد
مقدمه:نامه ای با مُرَکّب آتش
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک